سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساغر

کفر زلفش دیدم و کافر شدم

عافیت سوز و جفا باور شدم

للب

بر مدار مستی و دلدادگی

ذرّه سان چرخیدم و اختر شدم

ابل

عشق آتش شد بجانم شعله زد

سوختم آرام ، خاکستر شدم

 ععغ

خاک من با باده در آمیختند

جرعه نوشان را شبی ساغر شدم

 الب

گفت مژگانش ، بگفتم غم مخور

کشته گر با زخم این خنجر شدم

 لل

جان محبوب شهیدان شاد باد

جاودان از فیض آن داور شدم